یکی از عادتای خوب خانوادگی ما، کوهنوردی صبحهای جمعه هست. هر صبح جمعه بعد از اذان صبح راه میفتیم و به یکی از کوه های اطراف شهر میریم و بعد از صرف صبحونه حدود ساعت 9-10 برمیگردیم.
اما هفته قبل، گروه تصمیم گرفتند که یک صعود داشته باشند؛ به قله بِل، بلندترین کوه استان فارس.
اولش خوشحال شدم و استقبال کردم. اما یهو یادم اومد که همسرِ عزیزتر از جان، قراره آخر هفته و پس از مدتها، قدم بر چشم ما گذارند!
قیافه من اون لحظه ترکیبی از این اموکیشن ها بود: 😯😩😕😌😍
خلاصه هرچقد هم تلاش کردم با لابیگری و مذاکره، تاریخ صعود رو عوض کنم، نشد که نشد!
و بلگردی آخر هفته من تبدیل شد به ولگردی دونفره توی شهر! البته «وِل» از نوع مثبتش و صرفا برای ردیف شدن قافیه!
از همون لحظه که خانومی پاشو به ولایت ما گذاشت، سوار موتور شدیم و شروع کردیم به گشت و گذار توی هوای کاملا دونفره این روزای شهرمون! و البته به صرف یک فلافلِ سلفیِ خوشمزه!
و کللی این یکی دو روز شاد و شنگول بودیم... حیف که خیلی خیلی کوتاه بود!
پ ن: لذت موتورسواری دونفره رو توی دوران نامزدی از دست ندین! 😉