بارها دیده و شنیده بودم که به اطرافیانم دزد زده؛ اما هیچ وقت نتونستم دزد-زده ها رو درک کنم! آخه تابحال هیچ دزدی به تور من نخورده بود. و همیشه بهشون میگفتم: طرف حتما لازم داشته که برده!!!
چند روز پیش قرار بود برم شهرستان برای تدریس( تف تو ریا!)
به خانوم گفتم بریم یه کفش آبرومندانه بگیریم؛ ناسلامتی بعنوان استادپروازی دارم میرم! خلاصه رفتیم پارامونت و در عرض یه ربع، یه کفش چرمی ایرانی خوشکل گرفتیم. و البته گرونترین کفشی که تاحالا خریده بودم؛ 110 تومن! .
فرداش کفشه رو پوشیدم و عازم یک مسافرت سه روزه شدم...