روزگار دو مهندس

دست نوشته هایی از روزگار یک زوج مهندس

روزگار دو مهندس

دست نوشته هایی از روزگار یک زوج مهندس

وبلاگ "روزگار دو مهندس" دربردارنده خاطرات و نظرات یک دختر و پسر مهندس است...

تفکیک جنسیتی
آخرین حرف هـا
ریز مکالمات
  • ۷ شهریور ۰۰، ۱۹:۱۷ - نباتِ خدا
    😂😂😂
راویان
نشان‌واره
روزگار دو مهندس

۳۰ مطلب توسط «امین» ثبت شده است

یکی از عادتای خوب خانوادگی ما، کوهنوردی صبح‌های جمعه هست. هر صبح جمعه بعد از اذان صبح راه میفتیم و به یکی از کوه های اطراف شهر میریم و بعد از صرف صبحونه حدود ساعت 9-10 برمیگردیم.

اما هفته قبل، گروه تصمیم گرفتند که یک صعود داشته باشند؛ به قله بِل، بلندترین کوه استان فارس.

اولش خوشحال شدم و استقبال کردم. اما یهو یادم اومد که همسرِ عزیزتر از جان، قراره آخر هفته و پس از مدت‌ها، قدم بر چشم ما گذارند!

قیافه من اون لحظه ترکیبی از این اموکیشن ها بود: 😯😩😕😌😍

خلاصه هرچقد هم تلاش کردم با لابی‌گری و مذاکره، تاریخ صعود رو عوض کنم، نشد که نشد!

و بل‌گردی آخر هفته من تبدیل شد به ول‌گردی دونفره توی شهر! البته «وِل» از نوع مثبتش و صرفا برای ردیف شدن قافیه!

از همون لحظه که خانومی پاشو به ولایت ما گذاشت، سوار موتور شدیم و شروع کردیم به گشت و گذار توی هوای کاملا دونفره این روزای شهرمون! و البته به صرف یک فلافلِ سلفیِ خوشمزه!

و کللی این یکی دو روز شاد و شنگول بودیم... حیف که خیلی خیلی کوتاه بود!

پ ن: لذت موتورسواری دونفره رو توی دوران نامزدی از دست ندین! 😉

۱۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۱۳
️️ نوشته شده توسط امین

این روزا که خانومی داره جزوه‌هاشو زیر و رو میکنه و با امتحانا سروکله میزنه، زححححححمت آپ کردن این وبلاگ هم افتاده رو دوش بنده!

چیکار میشه کرد؟ زندگی زناشویی ینی همین! باید تو سختیا به کمک هم اومد! ¯/_(ツ)_\¯

ولی حیفِ این‌همه سختی که خانومم توی چهار سال کشید، و مزه دانشجو بودن رو نچشید!
چهار ترم سعی کردم این موضوع رو به همسر دلبندمان بفهمونم که تا درسی رو نیفتی، هیچوقت مزه دانشجو بودن رو درک نمیکنی!!!
اما به گوشش نرفت که نرفت!
اصلن زمان ما دانشجویی که درس نمی‌افتاد رو بهش دانشجو نمیگفتن! میگفتن؟!
البته شوخی میکنما! ایشالا این دو سه تا امتحانی هم که مونده بخوبی بدی و از شرش خلاص شی! 😉
۱۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۲۳
️️ نوشته شده توسط امین
آخه این حقه؟ انصافه؟ کللی مسابقه پراسترس بدی... کلللی خودتو به هلاکت بندازی... کللی جروبحث سر داوری و نتیجه و...
تا اینکه تیم‌ت قهرمان مسابقات بشه!
و سپس برگزارکنندگان مسابقات بگن جایزه ای برای تیم اول درنظر گرفته نشده!!! و دریغ از یک تبریک خشک و خالی!
البته من توی این قضیه ید طووووووووولایی دارم!
بچه که بودم توی مسابقات فوتبال مسجد شرکت کردیم و اول شدیم... و با وجود اینکه پول داده بودیم، جایزه بهمون ندادن!
بزرگ‌تر که شدم توی مسابقات فوتبال نوجوانان شهرستان هم مقام اول رو کسب کردیم. البته اون بار سرپرستمون رفت و یه جعبه کیک فنجونی آورد توی رختکن... اما جایزه؟ هیییییییچ!!!
و حالام که توی مسابقات فوتبال پرسنل، این وضع پیش اومد...
بعد میگن که چرا جوونای مردم معتاد میشن!
کسی میدونه چجور باید برم معتاد بشم؟! 😕

+ البته بی انصافی نباشه... یادمه یبار هم توی مسابقات شطرنج شهرستان، سوم شدم و مسئولین مدرسه توی صف اول صبح، بهم تبریک گفتن!
... و این بزرگترین جایزه من از مسابقات ورزشی بود! 😀
+ یکی از همکاران خانم در مسابقات والیبال پرسنل که شامل 2 تیم(!) بود و فقط یک بازی برگزار شد، شرکت کرد؛ هفته بعدش یه کارت هدیه تُپُل بهشون دادن!!!
 بعد میگن حق زنان در جامعه ما پایمال میشه!! 😑
۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۵ ، ۱۴:۰۷
️️ نوشته شده توسط امین

بالاخره این هفته فرا رسید!!

هفته ای که قراره یک آخر هفته تووووپ داشته باشه!

لحظه شماری میکنم برای رسیدن روز چارشنبه...

روزی که قراره فراقمون به وصال تبدیل بشه و کللی عشق و حال کنیم...

به امید خدا...

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۱۱
️️ نوشته شده توسط امین

بقول خودت: دلوم تنگه دلوم تنگه دلوم تنــــــــگ...  فلک از دست ما...(بقیه‌ش چی بود؟!😕)

بعد از 25 روز با هم بودن

یهویی جدا شدن خیلی سخته

نکن این کارو با من...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۵ ، ۰۸:۵۶
️️ نوشته شده توسط امین

فک کن یه درایو داری پر از فیلم و عکس و موسیقی

که بخش زیادیش فایل های شخصیت هست

وارد اون درایو میشی و در عین ناباوری می‌بینی که هیچ فایلی وجود نداره و همش پاک شده! 😥

شما چه شکلی میشید؟!

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۱۱
️️ نوشته شده توسط امین

یه هفته ای هس که قروباغه‌مو قورت دادم و بعد از مدتها شروع کردم به برنامه نویسی موبایل در آندروید! 😊

متأسفانه توی دانشگاه هیچ کدوم از اساتید ما رو به این سمت سوق ندادن...

خودمون هم که حسابی سرمون شلوغ بود و فرصتشو نکردیم حتی به این موضوع فکر کنیم!

ولی خب هرچند دیر، بالاخره شروع کردم و همین الان دوره مقدماتی آموزشش رو تموم کردم.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۲۶
️️ نوشته شده توسط امین

دیشب به محل استقرار جمعی از پسران رفتیم؛ سفر به اعماق خوااااااااّااااااااب‌گاه دانشجویی.

حتما میدونید چرا روی "خواب" تشدید گذاشتم! متأسفانه رخوت عجیبی در نسل جوان دانشجوی مستقر در خوابگاه وجود داره...

ظاهرا هدف از این بازدید شبانه، پیدا کردن راهکاری برای کم کردن این رخوت بود...

به زحمت حدود بیست نفر از دانشجوها توی نمازخونه حاضر شدند و محفل‌مون شروع شد...

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۴ ، ۱۹:۱۶
️️ نوشته شده توسط امین

الان توی همه محافل سیاسی و رسانه ای(دانشگاه، ادارات، نهادهای فرهنگی و...) بحث نتایج انتخابات داغ داغه... بخصوص با پایین و بالا شدن آرای تهران.

داشتم بحث داغ سه چار تا از بچه ها رو توی یکی از شبکه های اجتماعی دنبال میکردم که یهو مدیرمون(که یه مدیر فرهنگی-سیاسی محسوب میشه) با استرس اومده میگه بزن سایت "ورزش سه" بینم امشب بارسلونا ساعت چند بازی داره!!!! 😮

بنظرتون این مدیر ما توی انتخابات به "جیانی اینفانتینو" رأی داد یا "شیخ سلمان"؟!!!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۴ ، ۱۰:۴۱
️️ نوشته شده توسط امین

سلام

امروز روز مهندسه؛ تبریک به مهندسا! و اولین سالگرد مهندس شدن من! پس تبریک به خودم 😍

همیشه دوس داشتم یه وبلاگ داشته باشم که بتونم مسائل و حرفای شخصیمو آزادانه درش بنویسم؛ اما خب لازمه این کار از نظر خودم، ناشناس بودنه. که توی وبلاگ رسمیم نمیتونستم این موضوعات رو بیان کنم.

خدا رو شکر بالاخره با پیشنهاد خانوم(در مسیر باباکوهی!)، تصمیم گرفتیم یه وبلاگ دونفره راه بندازیم و حرفامونو توش بنویسیم.

خانومم برا خودش خانوم‌مهندسی هس ماشالا... البته هنوز یه کوچولو مونده تا بصورت رسمی این افتخار نصیبش بشه! اما خب پارتی‌بازی کردم و آوردمش قاطی مهندسا! و اینم بگم که مهندیش یکم مورد داره ها! که الان ضیق‌وقته(درست نوشته؟!) و فعلا ازش میگذرم... حالا بعدا موضوع رو باز میکنم... 😉

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۲۵
️️ نوشته شده توسط امین