آغا متوجه شدیم گرفتگی دل یه چیز عمومی شده واس ما
کاری به جمعه و پنج شنبه و غروب و طلوع هم نداله :(
کلا چندروزه دلم شددیییید گرفته
دراین حالات دل گرفتگی که هرازگاهی واسه همه ادما رخ میدهد، یه چیزی هست که حال آدمو جا میاره حتی واسه چند لحظه محدود...انگاری همه مشکلات و کلافگی هات یهو محو میشن و ذهنت روشن میشه و ناخواسته لبخند میاد رولبت!
جدیدا واسه من این حالت زمان دیدن عکس بچه کوچیکای فامیل اتفاق میفته، به طور خاص نهال(یه قل دخترداییم) و محمد پارسا(پسری که من زنموشم :/) اتفاق میفته :))
چند روز پیش داشتم به عکس های نهال و بهار نگاه میکردم و فکر کردم باوجودیکه این دوتا دوقلو هستن چرا من فقط با دیدن نهال اینجور روحیه میگیرم؟! نهال بدون استثنا تو همه ی عکس ها از ته وجودش میخنده :)))
واقعا واسم جالبه دو نفر که حتی از زمان آغاز حیات و درون شکم مادر و تولد و بزرگی باهم هستن چه طور اییین همه روحیشون متفاوت میشه!!!
این همه شخصیتشون متفاوت میشه! همونطور که سر انگشتاشون متفاوته!
بهار نهال الان یک سال و نیمن ولی نهال کاملا برونگراست، ازونایی با دیدنش غم عالم رو دلت باشه، فراموش می کنی! و بهار کاملا حساس و لطیف و تو خودشه(به دختر عمش رفته :دی). این جفت دوقلوهامون کاملا ناهمسانن، ینی فقط معلومه خواهرن و نه چیز دیگه ای! اما پسر خاله ها کاملا هم سان هستن، جوری که بعد از ده سال هنوز من اشتباه میگیرم و حتی بابا مامانشون!!! و از همه جالب تررر حالت خوابیدنشونه که عین هم می خوابن و وقتی یکی غلط زد اون یکی هم بعد یه مدت مث اون میخوابه! و در نود درصد حالاتی که بنده مورد آزمایش قرار دادم شبیه هم خوابیدن ولییییییییییی ولی اوناهم دارای دو شخصیت صد در صد متفاوتن!
آخه اینا که هرجا رفتن باهم بودن هر کلمه ای این شنیده هر چیزی این دیده اونم شنیده و دیده، پس چرا اینقددددر تفاوت واقعا؟!
خدایا پس چه جوری هدایت می کنی بنده هاتو؟؟؟ همیشه فکر میکردم هر آدمی میزان متفاوتی از راه راست رو دیده پس به همون میزان هم هدایت شده! فک میکردم اگه دو نفر شرایط کاملاااااااااا همسانی داشته باشن حتما هردوشون یک راه رو انتخاب می کنن! اما کاملا غلط بود... انشان موجود خیییلی پیچیده تری هست نسبت به چرخ دنده های داخلی که اگه هرکدوم یه وری رفت، اون یکی هم همون وری خواهد رفت!
+تو این نوشته از غرب رسیدم به شرق! اولین باری هس که وقتی" ارسال مطلب جدید" رو زدم نمیدونستم چی قراره بنویسم...ممنون که خضعبلات یک ذهن آشفته رو تحمل کردید:دی
++شما نظرتون چیه؟؟؟
+++بلاخره از همسر جلو افتادم :دییییییی
نقشش چیه اون وسط :| همسر بیا رسیدگی کن :|