روزگار دو مهندس

دست نوشته هایی از روزگار یک زوج مهندس

روزگار دو مهندس

دست نوشته هایی از روزگار یک زوج مهندس

وبلاگ "روزگار دو مهندس" دربردارنده خاطرات و نظرات یک دختر و پسر مهندس است...

تفکیک جنسیتی
آخرین حرف هـا
ریز مکالمات
  • ۷ شهریور ۰۰، ۱۹:۱۷ - نباتِ خدا
    😂😂😂
راویان
نشان‌واره
روزگار دو مهندس

۴۸ مطلب توسط «زهرا» ثبت شده است

ماجراهای آخر هفته طلایی(قسمت اول):


یکی یا شاید تنها مزیت دانشگاه ما (اغراق) داشتن درختان میوه فراوان از جمله توووووووووت فراوان عست...!

و ماهم که عااااشق توووووووت :D


و اینگونه بود که در اولین فرصت زدیم به دل باغ تووووت و حالا نخور کی بخور...!!

از اونجایی که طبع هردومون هم بسیاااااار سر عست مدام به خودمون تلقین کردیم توت میوه چندان سردی نیست :))) و هی خوردیم...!

خب شما باشید و چندین درخت توت سیااااه پراز توت های دست نخورده و شاخه هایی که نزدیک سطح زمینن چیکار میکنین؟؟؟

وقتی این عکس رو گرفتیم آقای مهندس گفت صحته برام آشناست، انگار یکبار دیگه این صحنه رو دیدم و عاقبت خوشی نداشته :|

و هرچی هم بنده گفتم به دلت بد راه نده و چیزی نیست، چیزی شد! و از همان شب تا آخرین روز سفر معده درد آقای همسر را رها ننمود... :(

و در پایان کار بدانجا کشید که:

 توت میدیدیم جیغ زده نعره بر آورده و میگریختیم...!



+با خاطراتت سر میکنم روزهای تنهایی رو...

++قسمت های بعد در راهند :)



۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۰۲
️️ نوشته شده توسط زهرا
👩‍

ژله

وقتی همسری نصف شبی هوس ژله میکند!!!!!


کیا مثل ما عاشق ژله ان؟؟؟؟؟؟؟؟؟

۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۲۴
️️ نوشته شده توسط زهرا

هیییییییییییچ چیز در دنیا به اندازه لحظات بعد از کنکور لذت بخش نیست!

لامصب انگار از زندون آزاد شده باشی!گرچه تا قبلشم همه کارایی که خواستم کردم و اصلا و ابدا محدودیت ایجاد نکردم مثل کنکور کارشناسی اما همین فکرش آدمو میکشههههههههه!

از این بعد وبلاگ مرتبا آپ خواهد شد :)))

و در راستای معرفی آن هم کوشیده خواهد شد!

قطعا اگر آدرسشو تو تله گرامم بزنم کللللی مخاطب خواهیم داشت اما بدلیل حضور آشناها ازین کار امتناع میکنم و ترجیح میدم زندگی خصوصی وبلاگیمون حفظ بشه تا بشه حرفای یواشکی رو گفت :)

+خداجووووووووون شکرت بابت هممممه چی

++علی الخصوص گذر کنکور...

+++کاش آخرین کنکورم باشه...

++++همسری ادامه مطلب میپسنده اما من پست بلند، آخه حس میکنم ممکنه مخاطبای بیحالی مث خودم باشن که حال باز کردن ادامه مطلب رو نداشته باشن!نظر شوما چیههههه؟؟؟؟؟؟

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۲۱
️️ نوشته شده توسط زهرا

ازونجایی که شاعر میگه درمان امراض روحی در آقایان ماساژ، در خانوم ها پاساژ، در یک حرکت محیرالعقولانه آقای همسر پیشنهاد  پاساژگردی در قصرالدشت رو دادن :)

دیگه وصف شادی بنده بماند...!

سریعا خودمونو رسوندیم به محل والبته مغازه ها اغلب بسته بودن یا چیز جالبی نداشتن و البته تر ماهم قصد خرید نداشتیم و فقط دید میزدیم و خدا میدونه چقدر من این دید زدن رو دوست داشت :))

در همین حال رسیدیم به ترش آباد که قبلا وصفش رو از دوستان زرقونی شنیده بودم و آب دهنمون بدجوووور راه افتاد و سریع پریدیم تو :)


دلتون نخواد ;)

اما اینقدر تنوع زیاد بود ماشالا که آدم نمیدونست کدومش رو انتخاب کنه! دست آخر این گردویی خوشمزه رو منتخب کردیم و خیلی چسبید اما حسابی ترش بود و حتی دونفره نتونستیم از پسش بر بیایم!

گردویی خوشمزه

بعد از این مرحله، در راستای افزایش سرانه مطالعه کتاب و آشنایی بنده با نوشته های رضا امیرخانی تصمیم گرفتیم بریم در طرح عیدانه 20% تخفیف کتاب شرکت کنیم اما متاسفانه کتاب فروشی مربوطه رو نیافتیم و کسی هم اطلاعی نداشت! حتی کتاب فروشی های مشهور اطراف.. :(

- توی پرانتز یگم رضا امیر خانی رو شنیده بودم اما نمیشناختمش تا اینکه یکی از کتاب هاشو تو قفسه کتاب های همسری دیدم و به پیشنهاد آقای همسر و باوجودی که اصلا جذاب به نظر نمیرسید برش داشتم اما همین که شروع کردم دیگه نتونستم زمین بذارمش. عالی بود!!!!!(سیستان نامه)-

و ازونجا که از هرچه بگذریم سخن خرید خوش تر است(گاهی از کتاب هم خوش تر ;) ) رفتیم سراغ فروشگاه خانه و کاشانه که من عااااااشقشم :) نمیدونم چرا اما خیلی باهاش حال میکنم :)))

البته آقای همسر خسته بودن و فقط یه طبقشو گشت زدیم اماخب لذت خودشو داشبت...!

جالب توجه است که بگویم این تنها تفریح دوتایی عیدومون بود.مابقی عید کلا مشغول دیده بوسی بودیم :/ (که اونم صفای خودشو دااااره)


امیدوارم سال جدید که خیلی هم سرعتش بالا رفته و به قول قدیمیا مثل برق میگذره برای همه پراز سلامتی و شادی و رسیدن به آرزوهاشون باشه ;)


+عید خوبه حتی اگه پروژه پایانیتو باید تکمیل کنی..

++عید خوبه حتی اگه فقط یه ماه تا کنکور باشه :(

+++شیرینی عید امسال ما بهار و نهال بودن، که مثل اسمشون دل آدم رو تازه میکردن ;)

++++الحمدلله رب العالمین لما انزلت علینا من خیر

+++++قابل ذکر است که این یک درمیون نوشتنمون کااااملا اتفاقی است :)

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۵۴
️️ نوشته شده توسط زهرا

یه موردی که خیلی دوست دارم این هست که وقتی به انتهای یک دوره از زندگی میرسم برگردم و از بالا بهش نگاه کنم...مثل یه سریال که من هم یکی از بازیگراش بودم از پیش چشمم رد میکنم و کللللی نکته ازش بیرون میاد...چیزهایی که وقتی توی متن اتفاقات باشی نمیفهمی! ☺️

یکی از این مراحل بزرگ در زندگی من خوابگاه بود!

شاید همه بگن دانشگاه اما ازون جایی که من یه دانشجوی سیب زمینی بودم و فقططط درس خوندم تو دانشگاه و کار دیگه ای نداشتم، دانشگاه هم بامن کار دیگه نداشت... 😀

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۰۱
️️ نوشته شده توسط زهرا

من هنوز استیکر هارو پیدا نکردم...! :\

فعلا دارم با چهارتا خط و پیتی که بلدم بیان احساسات میکنم :(

لطفا یکی راهنمایی کنه :ا

تازه حوصلمم بسی سررفته در دیار غربت...دلم به هم اتاقی خوش بود که اونم آغاشون که اتفاقا هم نام آغامونه داره میاد پیشش (آیکون گریه شدییییییییید)، 

الآن من مانده ام تنهااااااای تنهاااااا...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۰۶
️️ نوشته شده توسط زهرا

من و همسرم امین، دی ماه 72 با هم آشنا شدیم و شهریور ماه 93 عقد کردیم...

اون زمان هردو دانشجو بودیم...هردو در شهر های جدا و جدا از محل زندگیمون که اونم در شهر های جداست :)

تو این مدت یک و سال و نیم انواع و اقسام راهکار های ممکن رو برای کاهش این فاصله ها یا کاهش تاثیر این فاصله در روحیه مون امتحان کردیم تاااا رسیدیم به اینجا...!

البته الان همسرجان فارغ التحصیل شدن و یکی از جدایی ها کاهش یافته اما هم چنان فاصله ی هشت ساعته ی من با ایشون باقیییییییست!

ایده ی این وبلاگ رو همسرجان 30 ام بهمن تو مسیر باباکوهی(شیراز) دادن و گرچه قبلش هرکدوم وبلاگ هایی داشتیم اما اونی که می خواستیم نبود...!

خلاصه ازون موقع تا 5 اسفند ماه که روز مهندسیه فرصت داشتن تا وبلاگ رو بسازند :))

و خب همین مناسبت ایده ی اسم وبلاگ رو بهمون داد !!

قراره اینجا حرف های دلمون، کل کلامون، نقطه نظرات و خاطراتمون رو (بجز سوتی ها :) ) قرار بدیم و لحظات خوب و بدمونو با شما شریک شیم...!

پیشاپیش از نظراتتون سپاس گذاریم... :)



۱۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۲۷
️️ نوشته شده توسط زهرا

سلاااااااااام!

خب باورش سخته اما بلاخره وبلاگ مشترک راه اندازی شد...از جمعه که این تصمیم رو گرفتیم تا امروز زمان زیادی نیست اما مدام هیجان داشتم براش. چون با تمام وبلاگ هایی که تاحالا نوشتم متفاوت خواهد بود و امید است بخشی از دوری هامونو پر کنه انشا االله...

این روز میمون و مبارک رو هم به مهندسا و غیر مهندسا و علی الخصوص در آستانه ی مهندس شدن ها تبریک میگم :)

از آقای گل هم مچکریم بابت راه اندازی وبلاگ به شددددت!

البته در مورد مهندس بودن و رشته مهندسی بنده و شبهات وارده هم در آینده حتما بحث خواهیم کرد!!!

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۵۵
️️ نوشته شده توسط زهرا