روزگار دو مهندس

دست نوشته هایی از روزگار یک زوج مهندس

روزگار دو مهندس

دست نوشته هایی از روزگار یک زوج مهندس

وبلاگ "روزگار دو مهندس" دربردارنده خاطرات و نظرات یک دختر و پسر مهندس است...

تفکیک جنسیتی
آخرین حرف هـا
ریز مکالمات
  • ۷ شهریور ۰۰، ۱۹:۱۷ - نباتِ خدا
    😂😂😂
راویان
نشان‌واره
روزگار دو مهندس

۳۰ مطلب توسط «امین» ثبت شده است

خیلی خیلی خیلی دوس داشتم امشب پیش تو باشم؛ تا هم تو رو شاد کنم و هم خودم! اما دست بر قضا باید برم دانشگاه و برای شادی بقیه تلاش کنم!

ولی بازم خدا رو شکر که مثه پارسال شب یلدا توی پادگان نیستم!

الا ای حال تقدیم به تو...

یلدا مبارک

۱۰ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۵ ، ۱۸:۱۶
️️ نوشته شده توسط امین
شیرازیا میگن: چرا زحمت کشیدید؟؟؟ ما که راضی نبودیم!!!
حاااالا که زحمت کشیدید...   چرا بیشتر ندادید؟!!!

کیک دستپخت همسرجان:

کیک تولد کامپیوتری
۱۳ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۵ ، ۰۹:۰۶
️️ نوشته شده توسط امین

اولین روزهای نامزدی من مصادف شده بود با یکی از سنگین‌ترین پروژه هایی که تا به اون‌روز متقبل شده بودم و بجای مأنوس شدن با همسر، با کدهای .Net وَر میرفتم!

ازونجایی که من و خانومم از هم دور بودیم و دانشجو؛ تقریبا ماهانه یا دوماهانه همدیگه رو می‌دیدیم. و نکته جالب ماجرا این بود که هر موقع همسرِ گرامِ ما نیت می‌کرد که بیاد یه مدتی مهمون ما باشه، یه پروژه ای سروکله‌ش پیدا میشه و از قضا، مشتری هم بسیار عجله داره!

و آخرین موردش هم همین الان هس که بعد از مدتها، خانوم اومده پیش ما و همین حالاتر، دو پروژه فوری‌فوتی به من خورده!

وقتی این دو-سه سال رو مرور میکنم، می‌بینم هرموقع که خانومم به طرفِ من اومده، با خودش پروژه یا بعبارتِ بهتری «برکت» هم آورده.

و وقتی ایشون نیست، خشکسالی هست و بیکاری و pes !!!

۱۸ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۳۹
️️ نوشته شده توسط امین

بارها دیده و شنیده بودم که به اطرافیانم دزد زده؛ اما هیچ وقت نتونستم دزد-زده ها رو درک کنم! آخه تابحال هیچ دزدی به تور من نخورده بود. و همیشه بهشون میگفتم: طرف حتما لازم داشته که برده!!!

دزد کفش

چند روز پیش قرار بود برم شهرستان برای تدریس( تف تو ریا!)

به خانوم گفتم بریم یه کفش آبرومندانه بگیریم؛ ناسلامتی بعنوان استادپروازی دارم میرم! خلاصه رفتیم پارامونت و در عرض یه ربع، یه کفش چرمی ایرانی خوشکل گرفتیم. و البته گرون‌ترین کفشی که تاحالا خریده بودم؛ 110 تومن! .

فرداش کفشه رو پوشیدم و عازم یک مسافرت سه روزه شدم...

۲۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۴۰
️️ نوشته شده توسط امین

معضلی شده!

سر برج که میشه، علاوه بر اینکه باید نگاه کنی که چقد اومده تو حسابت، باید تقویم هم ورق بزنی که احیانا روز خاصی رو از یاد نبری! O_O

روز زن، روز دختر، روز تولد، سالگرد ازدواج، سالگرد عقد، سالگرد خطبه، سالگرد نامزدی، سالگرد خواستگاری، سالگرد آزمایش خون، سالگرد چشم تو چشم افتادن، سالگرد تالاپ تلوپ قلب و غیــــره!

هدیه چی بخریم

۱۶ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۵ ، ۰۸:۵۴
️️ نوشته شده توسط امین

یه همکار خانم داریم که قراردادی نداره و همینجور میاد و هرازگاهی کاری بهش میسپارن و پولی بهش میدن...

این روزا تابستونه و هیچ کاری نداریم.

اما این همکار محترمه ما هرروز صبح بچه‌شو میذاره توی مهدکودک و میاد کنار ما میشینه و با لبتابش «شهرزاد» می‌بینه! و ماهی 90 تومن هم میده به مهد بابت نگهداری بچه.

چند روز قبل دیدم بیکار نشسته و کار خاصی انجام نمیده. یهو دراومد گفت: " شهرزاد هم تموم شد! حالا چیکار کنم؟!!!!!!! " 😑

طفلی بچه‌ش! 😢

یادمه یبارم با کلی شوق و ذوق اومد توی دفتر و گفت: " امروز مامانِ زرنگی شدم و ناهار پختم!!! "

فک کنید: امروز ناهار پخته!

و بازم طفلی بچه‌ش! 😢

الانم که دارم اینا رو مینویسم، متوجه شدم که یه سرگرمی جدید پیدا کرده! الان به همکارم گفت که داره " «باقلوا» بازی میکنه!!! "


پ ن: این روزا یه دغدغه ای برای قشر متمدن مردم ما بوجود اومده و اونم نسل بدون تربیتی هست که داره شکل میگیره و کم کم دارن عنان مملکت رو بدست میگیرن.

۱۵ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۳۱
️️ نوشته شده توسط امین

عشق در یک نگاه!

...دیدم یکی از همکارای خانم داره یکی رو پشت تلفن تهدید میکنه که به حراست تحویلش میده! خلاصه بعد که پرسیدیم قضیه چیه گفت که یه پسره سیریش شده که فلان دختر دانشجو رو میخاد! دختره و باباش گفتن نه؛ اما طرف، ول‌کن نیس...

عشق در یک نگاه
۱۸ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۵ ، ۰۹:۳۸
️️ نوشته شده توسط امین

بالاخره امتحانات خانومی تموم شد و ایشالا تا دو سه روز دیگه میاد نزدیکم!

توی این مدت خیلی خیلی اذیت شد. و اذیت‌ شدناش وقتی تشدید شد که یه پسری پا شو گذاشت توی زندگیش!

البته نوع اذیت شدنش اینبار فرق داشت؛ چون ایندفه اسمش «دلتنگی» بود...

بعضی وقتا تونستم بهش دلدار‌ی بدم.. اما خیلی وقتا نتونستم و واقعا خانومم اذیت شد!

امیدوارم بتونم در ادامه زندگی همیشه پیشش باشم و هیچ وقت نذارم بهش سخت بگذره...

 

خانومم! برای شروع جبران مافات، یه هدیه کوشولوی مجازی برات آماده کردم... امیدوارم خوشت بیاد!

 

مگه نه

اینم یه آهنگ که این شب ها مدام گوش میدم و فک کنم حرف دل هردوی ماست؛ مگه نه؟!

۲۰ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۳۱
️️ نوشته شده توسط امین

تجربه برامون ثابت کرده که بهترین چیزی که مانع از تشنگی توی ماه رمضون میشه، خوردن هندونه بعد از سحری هست. و این تبدیل به جز تفکیک‌ناپذیر سفره سحری ما شده...

امروز یکم سحری رو با طمأنینه میخوردیم و در کنارش صحبت میکردیم. غذا که تموم شد هندونهِ خوش‌رنگِ خنک رو گذاشتیم وسط که بیفتیم توش! 😵

با چنگال قاش اول رو برداشتم و گذاشتم توی دهنم، که یه صدایی همزمان، از گوشی ها و بلندگوهای مساجد بلند شد: الله اکبر الله اکبر... 😮

... و من در این لحظه فقط مات و مبهوت زل زدم به میوه خوری پر از هندونه! 😢


هندونه

۲۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۰۹:۲۲
️️ نوشته شده توسط امین

:Zahra

نمیره؟؟

😢


نهعهه

مُرررررد

😭😭😭😭😭


روشن نمیشهههه

مرده فک کنم
اعضاشو اهدا میکنم😔


الان داری چیکار میکنی؟ (:Amin)

هیچی، نگاش میکنم

اونم چشاشو بسته
😭😭😭😭

نگام نمیکنه
نفسم نمیکشه
امییییین؟

لپ تاپم مُرد؟

بگو من تحملشو داااارم

۱۵ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۵ ، ۰۸:۵۶
️️ نوشته شده توسط امین